شهيد اكبر حاجي پور
تاریخ تولد : 1330/8/1
تاریخ شهادت/وفات : 1362/8/1
شهيد اكبر حاجي پور
علياکبر حاجیپور در سال 1330 در آذرشهر تبریز در خانوادهای مؤمن و مذهبی دیده به جهان گشود. سال 1336 به تهران مهاجرت کرد. در تهران وارد ارتش شد. پس از گذشت مدتی و آشنايي با وضع ارتش، استعفا داد اما با استعفايش موافقت نکردند. در ارتش، فرائض مذهبی را انجام میداد که به جرم انجام واجبات، چند بار بازداشت میشود، ولی در هر بازداشت، بیشتر به ماهیت رژیم ستمشاهی پی میبرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با دوستان خود کمیته مسجد قبا را راه میاندازد و خود به عنوان مسئول کمیته انتخاب میشود. پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد انقلابی درمیآید و به دلیل تجربیات نظامیاش، به آموزش پاسداران میپردازد. وی مدتی نیز مسئولیت حفاظت از بیت حضرت امام خمینی(ره) را به عهده میگیرد. با شروع غائله کردستان با یک گردان نیرو عازم کردستان میشود و به نیروهای شهید چمران ملحق میگردد و در آزادسازی پاوه و پاکسازی دیگر شهرهای کردستان حماسه میآفریند. علياکبر حاجیپور پس از شروع جنگ تحمیلی، همراه با گردان تحت امر خود، عازم جبهههای جنوب میشود. در عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس با مسئولیت فرمانده گردان وارد عمل میشود. بار دیگر برای عملیات رمضان خودش را به جبهه میرساند که در این عملیات، فرماندهی گردان خطشکن عمار به او محول میشود. حاجیپور پس از انجام موفقیتآمیز این عملیات، به لبنان اعزام میشود تا در زمینه آموزش رزمندگان لبنانی فعالیت کند. بعد از بازگشت از لبنان، به عنوان فرمانده تیپ منصوب میشود. حاجیپور برای شرکت در عملیات زینالعابدین(ع) و مسلمبن عقیل خود را به جبهه میرساند و به عنوان مسئول محور عملیاتی وارد عمل میشود. وی در این دو عملیات، با فرماندهی مدبرانه، شهرهای سومار و گیلانغرب را از تیررس دشمن آزاد ميکند. با شروع عملیات والفجر4 همراه نیروهای خود، به جبهه غرب میرود و با سازماندهی نیروها به دشمن یورش میبرد و به کلیه اهداف از پیش تعیین شده میرسد. از جمله ارتفاعات راهبردي 1904 را که مشرف بر شهر پنجوین عراق است، از چنگ دشمن خارج میکند. شهید حاجیپور پس از تثبیت مواضع به دست آمده در مرحله اول عملیات والفجر4 در منطقه غرب، در مرحله دوم عملیات که برای شناسایی مواضع دشمن رفته بود، در دشت پنجوین هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار میگیرد و در 14 آبان 1362 به فوز عظیم شهادت دست مييابد. از وصیتنامه شهید ... بیعشق جهان مباد که کانون زندگی از فروغ او گرم و روشن است و فشار طاقتفرسای حوادث، با نوازش مطبوع او آسان. راستی اگر ما عاشق نبودیم، چگونه این عمر دور و دراز و خستهکننده را طی میکردیم و با چه حرارت، کارخانه حیات ما به کار میافتاد؟ خداوندا! آنچنان که پدر و مادر ما زحمت کشیدند، و متحمل رنج شدند، و ما را تا آنجا که برایشان مقدور بود، صحیح تربیت کردند، تو نیز پاداش زحمات آنان را کرامت عطا فرما. خداوندا! به ما توفیق آن ده؛ چیزی را که به زبان میگوییم در عمل آن را انجام دهیم. خداوندا! به بنده حقیرت کمک کن که هواهای نفسانی را از خودش دور کند...